اینجا دروازه غار است؛ دروازه
ندارد، غار هم ندارد اما تا دلت بخواهد معتاد دارد. آنقدر که نتوانی توی
خیابان، پارک و کوچه پس کوچه هایش به راحتی راه بروی. اینجا دروازه غار
است. دروازه غار کودک کار هم زیاد دارد. از هر سن و هر قوم و ملیتی. از
همان سر چهار راهی هایی که می چسبند به شیشه ماشین و ول کن نیستند.گل فروش،
فال فروش، اسفندی و... .
به گزارش جهان به
نقل از مهر، تا به حال از خودتان پرسیده اید این بچه ها کجا و چطور وصله
سیاه شب را به صبح می چسبانند؟ فکر کن به رنگ آرزوهای موسی چهار ساله که
توی جاده بهشت زهرا گل می فروشد؟ می دانی جواد پدر و مادر ندارد و مجبور
است برای ماندن کنار عمه اش روزی ۱۷ ساعت کار کند یا مشتاق ۱۹ ساله که ۱۵
سال است دارد کار می کند؟ به ناصر فکر کن که زیر شلاقهای کمر بند پدر آخ هم
نمی گوید. به دستان سیاه، لبهای خشک، پوستهای ترک خورده و...
اینجا
دروازه غار است. همه چیزش با جاهای دیگر فرق می کند. توی زمین فوتبال
ورزشگاهش به جای چمن سرنگ تزریق شده سبز می شود. حکومت نظامی اراذل و اوباش
و زورگیرها دارد؛ جرات می خواهد بعد از تاریکی هوا از خانه بیرون بیایی.
توی دروازه غارخلاف کارها راحت رفت و آمد می کنند. معتادها توی پارک هایش
کنار بچه ها مواد می کشند. تازه خیلی وقت ها از کودکان محل هم برای رد و
بدل کردن مواد کمک می گیرند. اینجا کودک بدون شناسنامه هم دارد. تازه بعضی
ها مادرهایشان هم شناسنامه ندارند.
به زباله دانی شهرمان خوش آمدید
کامل بخوانید
http://www.jahannews.com/vdcbfab8frhb0zp.uiur.html